
گاه گاهی که دلم می گیرد به تو می اندیشم
خوب در یادم هست چه شبی بود آن شب!
تو همان نوگل دیرینه و من برگ زردی که فتاده است به خاک
و من اندر عجب این دیدار که تو بعد از سال ها هم چنان زیبایی!
کاش می دانستی که چه کردی با من در همان لحظه
که لبریز ز شوقت بودم چشم بر گرداندی و مرا سوزاندی